ابضاع
[اِ] (ع مص) بستوه آمدن. || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن. چیزی را سرمایه کردن. || سیراب کردن. || رسول را جواب شافی گفتن. || بیان شافی کردن. هویدا کردن کلام. || بضاعت دادن. آخریان فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). چیزی به سرمایه دادن. و در فقه، دادن مالی است به دیگری تا بدان متاعی خرد و نصیب و حصه از سود آن او را نباشد، بخلاف مضاربه که هر دو در ربح سهیمند.