ابض
[اَ] (ع مص) رها کردن. || بستن ساق دست شتر را به برسوی آن تا گریختن نتواند. شتر را به اباض بستن. (تاج المصادر بیهقی). || آرمیدن. || جنبیدن. || زدن رگ اباض کسی را. درهم کشیده شدن رگ نَسا. با هم آمدن. (تاج المصادر بیهقی).
درگاه آسان پرداخت برای ووکامرس
اتصال آسان پرداخت به ووکامرس برای تسهیل پرداختهای اینترنتی مشتریان؛ سریع، امن و سازگار با تمام کارتها.
مشاهده جزئیات محصول
