اقناع
[اِ] (ع مص) سر و چشم برابر چیزی داشتن. (ترجمان القرآن). برداشتن سر را و بجانبی التفات نکردن و نگاه را مقابل داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || بزمین هموار میان دو پشته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || سر دروا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و منه قوله تعالی : مهطعین مقنعی رؤسهم. (قرآن 14/43). || دست برداشتن و گردن دراز کردن شتر بحوض تا آب خورد. || گردانیدن ستور را سوی چراگاه. || خشنود گردانیدن. || نیازمند و محتاج ساختن. || بلند شدن پستان گوسفند با عدم تصوب در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).