افسوس کنان
[اَ کُ] (نف مرکب، ق مرکب) در حال ریشخند کردن :
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب مست ببالین من آمد بنشست.
حافظ.
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب مست ببالین من آمد بنشست.
حافظ.