اف
[اِفْ فُ] (ع اِ) هنگام. وقت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). حین. هنگام. (از اقرب الموارد). اِفّان. تَئِفَّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: کان ذلک علی افه و افّانه؛ یعنی وقت و هنگامش بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).