اعین
[اَ یَ] (ع ص) فراخ چشم. ج، عین (اصله فعل بالضم). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فراخ چشم. (المصادر زوزنی). فراخ چشم. مؤنث: عیناء. ج، عین. (مهذب الاسماء نسخهء خطی). || ذوالعَیَن یعنی آنکه سیاهی چشم وی در پهنی بزرگ باشد. و هی عیناء. ج، عین. (از اقرب الموارد). آنکه سیاهی چشم وی کلان و بزرگ باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || ما اعینه؛ چه چشم زخم رساننده است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِ) گاو دشتی نر. ولاتقل: ثور اعین. (منتهی الارب). گاو دشتی نر. (ناظم الاطباء). گاو نر وحشی. و جنبهء اسم بودن آن غلبه دارد و صفت قرار نمی گیرد. لایقال: ثور اعین. (از اقرب الموارد).