اعوجاج
[اِعْ وِ] (ع مص) کژ شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج). کج شدن. (از منتخب و کنز بنقل غیاث اللغات). بذات خود کج شدن: اعوج العود و نحوه اعوجاجاً؛ انحنی من ذاته. (از اقرب الموارد). کجی. ناراستی. انحنا. پیچیدگی. (ناظم الاطباء). کژی. خمیدگی. عوج. (یادداشت بخط مؤلف).
- اعوجاجِ ذَکَر؛ کژی شرم مرد که پیوسته بیک سوی مایل باشد. (بحر الجواهر).
- اعوجاجِ ذَکَر؛ کژی شرم مرد که پیوسته بیک سوی مایل باشد. (بحر الجواهر).