اعلان
[اِ] (ع مص) آشکارا کردن. یعدی بنفسه و بالباء. (منتهی الارب). آشکار کردن. (ناظم الاطباء). آشکارا کردن و ظاهر کردن. یعدی بنفسه و بالباء. (آنندراج). آشکارا کردن. (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). ظاهر کردن و آشکارا کردن. (از کنز و صراح از غیاث اللغات). ظاهر ساختن امری بر کسی. متعدی بنفس است و به باء نیز متعدی شود: اعلنه الامر و به. تَعلین. مُعالَنَه. (از اقرب الموارد). || با هم هویدا نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِمص) آشکارکردگی. افشا. اظهار. || (اِ) هر مطلب مهمی که جهت اشتهار و اطلاع عموم مردم بر پارچه های کاغذ نوشته و در گذرگاههای عامه بچسبانند و یا در روزنامه ها بنویسند. و کِشِه نیز گویند. (ناظم الاطباء). آگهی. ج، اعلانات. (فرهنگ فارسی معین). || آواز. (یادداشت بخط مؤلف).
-اعلان حکمی را؛ آواز دادن آن. (یادداشت بخط مؤلف).
-اعلان حکمی را؛ آواز دادن آن. (یادداشت بخط مؤلف).