اعقاب
[اِ] (ع مص) بنوبت سوار شدن یکدیگر. بنوبت برنشستن با کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بنوبت سوار شدن یکدیگر. (آنندراج). نوبت گذاشتن در سوار شدن با کسی. (از اقرب الموارد). نوبت کردن. (تاج المصادر بیهقی). || پاداش دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی). جزای نیک دادن. فان العرب تقول: اعقبت الرجل؛ جازیته بخیر و عاقبته؛ جازیته بشر، فاطلق علی الجزاء بالخیر عاقبه و علی الجزاء بالشر عقاب. (از اقرب الموارد). || مردن و خلیفه گذاشتن پسر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درگذشتن و خلیفه بجای گذاشتن یعنی فرزند باقی گذاشتن: اعقب فلان؛ مات و خلف عقباً، ای ولداً. (از اقرب الموارد). فرزند واگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). || دیگ عاریتی با عقبه بازدادن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بازپس دادن عاریه گیر دیگ عاریتی را با عقبه. (از اقرب الموارد). || حق خود و بدل چیزی از کسی گرفتن و خبر بدو رسانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خبر بدو (کسی) رسانیدن. (آنندراج). || نیابت کسی نمودن بعد وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || «و العرب تعقب و تعاقب بین الفاء و الثاء مثل جدف و جدث». (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بازگردیدن دیوانگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیوانگی کسی در اوقاتی برگشتن: اعقب فلاناً الطائف؛ کان الجنون یعاوده فی اوقات. یقال: اکل اکله اعقبته سقماً؛ ای اورثته». (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). || از پی درآمدن. (آنندراج). از پی درآوردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی). || در پی داشتن. (آنندراج). || برآمدن ستاره بعد غروب ستاره. || عقاب ساختن در نورد چاه. || از پی خود جانشین کردن فرزند و رفتن: ذهب فلان فاعقبه ابنه؛ اذا خلفه. (منتهی الارب).