اعزاز

معنی اعزاز
[اِ] (ع مص) عزیز کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). ارجمند کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عزت دادن. (غیاث اللغات). گرامی داشتن. (آنندراج). || قوی کردن. (مؤید الفضلاء) (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). قوی گردانیدن. || عزیز گردانیدن. (منتهی الارب). || تنگ پستان گردیدن ناقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنگ شدن سوراخ پستان شتر ماده. (آنندراج). تنگ شدن سوراخ پستان اشتر و گوسفند. (مصادر زوزنی). تنگ سوراخ پستان شدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی). تنگ سوراخ شدن پستان ماده شتر. (از اقرب الموارد). || بر زمین درشت رسیدن. (آنندراج). در زمین درشت افتادن. (تاج المصادر بیهقی). بر زمین درشت افتادن کسی. (از اقرب الموارد). || دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کسی را دوست داشتن. (از اقرب الموارد). || نمایان شدن حمل گوسپند. (آنندراج). نمایان شدن حمل گوسپند و بزرگ شدن پستان آن. (از اقرب الموارد). نمایان شدن حمل گوسپند. گران گردیدن پستان آن. (ناظم الاطباء). || دشوار برداشتن گاو بار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دشوار شدن حمل گاو، یعنی وضع کردن آن. یقال: اَعَزَّت البقره؛ عسر حملها، ای وضعه. (از اقرب الموارد). || بزرگ آمدن غم بر کسی. یقال: اعز علیّ بما اُصبتُ به و اُعززتُ بما اصابک (مجهولاً)؛ ای عظم علیّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بزرگ آمدن غم بر کسی. (آنندراج). دشوار و بزرگ آمدن اندوه بر کسی: اُعززتُ بما اصابک (مجهولاً)؛ عظم علیّ و صعب. (از اقرب الموارد). سخت آمدن چیزی بر کسی. (تاج المصادر بیهقی). || در زمین درشت سیر کردن. (از اقرب الموارد). رفتن در آن (زمین درشت). (تاج المصادر بیهقی). || گرامی داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِمص) تعظیم. تکریم. (ناظم الاطباء). بزرگ داشت. اکرام. (یادداشت بخط مؤلف) :آن دیار تا روم... به برادر یله کنیم... تا خلیفت ما باشد و به اعزاز بزرگتر داریم. (تاریخ بیهقی). و امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی مکاتبت پیوسته. (تاریخ بیهقی).
بسی دیدم اعزاز و اجلالها
ز خواجهء جلیل و امیر اجل.ناصرخسرو.
ملک این برمک با چندان اعزاز و اکرام از بلخ بفرمود آوردن. (تاریخ برامکه).
دل بپرداز از این خرابه جهان
پای درکش بدامن اعزاز.سنائی.
شیر... در اعزاز ... او [گاو] مبالغت نمود. (کلیله و دمنه).
بنزد تو همه اعزاز اهل دانش راست
که اهل دانشی و مستحق اعزازی.سوزنی.
او را به اعزاز درگرفت و رقم نسیان بر سر سوابق وحشت کشید. (ترجمهء تاریخ یمینی ص305). چون امام ابوالطیب بدیار ترک رسید بمورد او اهتزاز و ارتیاح نمودند و در اعزاز و اکرام قدر او بهمه عنایت برسیدند. (ترجمهء تاریخ یمینی ص238). گورخان نیز رسل او را زیادت اعزازی نکرد و التفاتی ننمود. (جهانگشای جوینی).
به اعزاز دین آب عزی ببرد.(بوستان).
گر تو بازآیی و بر دیدهء سعدی بروی
هیچ شک نیست که منظور به اعزاز آید.
سعدی.
و بمعنی گرامی داشتن و با لفظ کردن و دادن مستعمل. (آنندراج).
- اعزاز کردن؛ تعظیم کردن. محترم داشتن. (ناظم الاطباء). رجوع به این کلمه شود.
- اعزاز و احترام؛ ارجمندی و گرامی و بزرگی. (ناظم الاطباء).
- اعزاز و اکرام؛ عزیز و گرامی داشتن : ملک، این برمک را با چندان اعزاز و اکرام از بلخ بفرمود آوردن. (تاریخ برامکه).
- اکرام و اعزاز؛ گرامی و عزیز داشتن :
لئیمان را مکن اکرام و اعزاز
کریمان را مدار از پیش خود باز.
ناصرخسرو.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.