اعراف
[اَ] (اِخ) مواضع است. (منتهی الارب). یاقوت آرد: در اصل بلندیها از ریگزارها باشد و یکیِ آن عرفه است. ابوزیاد گوید: در بلاد عرب، بلدهای بسیاری بدین نام موسومند که از آن جمله است: اعراف لُبنی و اعراف غَمْره. این اسامی در ابیات زیر از طفیل بن عوف غنوی آمده است:
جلبنا من الاعراف اعراف غمره
و اعراف لبنی الخیل من کل مجلب.
|| اعراف نخل؛ پشته های سرخ است مر بنی نخله را. (منتهی الارب). پشته های سرخ است در ارض سهله. راجز گوید:
یا من لثور لهق طواف
اعین مشاء علی الاعراف.(از معجم البلدان).
جلبنا من الاعراف اعراف غمره
و اعراف لبنی الخیل من کل مجلب.
|| اعراف نخل؛ پشته های سرخ است مر بنی نخله را. (منتهی الارب). پشته های سرخ است در ارض سهله. راجز گوید:
یا من لثور لهق طواف
اعین مشاء علی الاعراف.(از معجم البلدان).