اعداء
[اِ] (ع مص) یاری دادن و مدد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اعانت کردن و یاری دادن. (از اقرب الموارد). یاری دادن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). || توانا گردانیدن بر. (منتهی الارب). توانا گردانیدن. (آنندراج). توانا گردانیدن بر چیزی. (ناظم الاطباء). قوی ساختن. (از اقرب الموارد). و بدین معنی با «علی» متعدی شود، یقال: اعدی علیه اعداء...؛ توانا گردانید بر آن. (منتهی الارب). || درگذرانیدن غیری را بسوی امری. (منتهی الارب). گذشتن چیزی از یکی بدیگری. (آنندراج). درگذرانیدن غیری را بسوی کاری. (ناظم الاطباء). تجاوز دادن غیر را به کاری. (از اقرب الموارد). || دوانیدن اسب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بتک واداشتن اسب را. (از اقرب الموارد). || دلیری کردن در سخن. || ستم کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ظلم کردن بر کسی. بدین معنی با «علی» متعدی شود، یقال: اعدی علیه؛ ظلمه. (از اقرب الموارد). || نقل کردن. (آنندراج). نقل کردن گر و جز آن از صاحب خود بدیگری. (منتهی الارب). نقل کردن چیزی را از صاحب خود بدیگری. (ناظم الاطباء). گر و آنچه بدان ماند وا کسی گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). گر و مانند آن با کسی گذاشتن. (المصادر زوزنی). آن است که دررسد بکسی دردی که در بیماری وجود دارد. هو ان یصیب مثل ما بصاحب الداء. (بحر الجواهر). بیماری یا جرب و جز آن از کسی گرفتن. و فی المثل: «قرین السوء یعدی قرینه». (از اقرب الموارد). || گذشتن چیزی از یکی به دیگری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).