اعتذار
[اِ تِ] (ع مص) شکایت نمودن. || منقطع شدن آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع شدن آبها. (از اقرب الموارد). || بکارت زائل کردن. (آنندراج) (منتهی الارب). زائل کردن بکارت. (ناظم الاطباء). دوشیزگی ببردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). || دو شمله گذاشتن عمامه را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناپدید کردن نشان عمارت و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مدروس شدن آثار عمارت. (از اقرب الموارد). مدروس شدن طلل. (تاج المصادر بیهقی). || عذر خواستن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). عذر آوردن و بسود خود احتجاج کردن. و بدین معنی با «من» و «عن» متعدی شود چنانکه گویند: اعتذر عن فعله و من فعله؛ ای ابدی عذره. (از اقرب الموارد). || باعذر شدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || از کسی خواستن که پوزشش را بپذیرد. (از اقرب الموارد). || محو کردن اثر گناه. (از تعریفات جرجانی). || (اِ) کهنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (اِمص) عذر. پوزش و معذرت. (ناظم الاطباء) :
شش بود رسول نیز مرسل
بندیش نکو در اعتذارم.ناصرخسرو.
چون تو برآری حسام، عشق تو آرد سجود
گنبد صوفی لباس، بر قدم اعتذار.خاقانی.
زیارت پدر نماید و تحیت و سلام او را بجا آورد و اعتکاف تمام در تربت وی گذارد و اعتذار از طول مدت همی خواهد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 454).
شش بود رسول نیز مرسل
بندیش نکو در اعتذارم.ناصرخسرو.
چون تو برآری حسام، عشق تو آرد سجود
گنبد صوفی لباس، بر قدم اعتذار.خاقانی.
زیارت پدر نماید و تحیت و سلام او را بجا آورد و اعتکاف تمام در تربت وی گذارد و اعتذار از طول مدت همی خواهد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 454).