اعانت
[اِ نَ](1) (ع مص) یاریگری و استعانت و مدد و نصرت و یاری و امداد و کمک. و شفقت و مهربانی و دستگیری و حمایت. (از ناظم الاطباء). یاری دادن. (آنندراج). مضافرت. مظاهرت. معاونت. یارمندی. دستیاری. مساعدت. یاری کردن. رجوع به اعانه و اعانه شود.
- اعانت جستن؛ یاری طلبیدن. استمداد کردن. یاری خواستن. کمک طلبیدن. رجوع به اعانت و اعانه و اعانه شود.
- اعانت کردن؛ نصرت کردن. یاری دادن. مظاهرت کردن. یاریگری کردن. پشتیبانی کردن. کمک کردن. تطریع. (منتهی الارب). یاری کردن. معاونت کردن. مساعدت کردن. امداد کردن: اشَفْع؛ اعانت کردن کسی را بر عداوت و ضرر کسی. (منتهی الارب). و رجوع به اعانت و اعانه شود.
- اعانت نمودن؛ اعانت کردن. اِشبال. (منتهی الارب). رجوع به اعانه و اعانت و اعانت کردن شود.
(1) - Secours.
- اعانت جستن؛ یاری طلبیدن. استمداد کردن. یاری خواستن. کمک طلبیدن. رجوع به اعانت و اعانه و اعانه شود.
- اعانت کردن؛ نصرت کردن. یاری دادن. مظاهرت کردن. یاریگری کردن. پشتیبانی کردن. کمک کردن. تطریع. (منتهی الارب). یاری کردن. معاونت کردن. مساعدت کردن. امداد کردن: اشَفْع؛ اعانت کردن کسی را بر عداوت و ضرر کسی. (منتهی الارب). و رجوع به اعانت و اعانه شود.
- اعانت نمودن؛ اعانت کردن. اِشبال. (منتهی الارب). رجوع به اعانه و اعانت و اعانت کردن شود.
(1) - Secours.