اعاده
[اِ دَ] (ع مص) بازگردانیدن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن. (ناظم الاطباء). اعاده چیزی به جایی؛ بازگردانیدن آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی. (از متن اللغه). || اعاده سخن؛ تکرار آن. (از اقرب الموارد). تکرار چیزی یا سخنی پیاپی. (از متن اللغه). دوباره گفتن سخن. (ناظم الاطباء). || اعادهء چیزی؛ آن را عادت خود ساختن. (از اقرب الموارد). عادت شدن چیزی برای کسی. (از متن اللغه). خوی گرفتن بچیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). توانایی و طاقت پیدا کردن بر کاری بسبب عادت کردن بدان. (از اقرب الموارد).
- فلان مایعید و مایبدی ء؛ هر گاه چاره ای نباشد چنین گویند. (از اقرب الموارد).
- فلان مایعید و مایبدی ء؛ هر گاه چاره ای نباشد چنین گویند. (از اقرب الموارد).