اطیب
[اَطْ یَ] (ع ن تف) اسم تفضیل از طاب و مؤنث آن طوبی است. (از متن اللغه). ج، اَطایِب. (اقرب الموارد). رجوع به اطایب شود. خوشبوتر. (آنندراج) (غیاث). خوشبوی تر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام): و اذا عتق السوس... تسوس و تثقب غیر انه یکون حینئذ اطیب رائحه. (ابن البیطار).
-امثال: اطیب نشراً من الروضه.
اطیب نشراً من الصوار. (یادداشت مؤلف).
|| پاکتر. (مهذب الاسماء). خوب تر. طیب تر. پاکیزه تر. (آنندراج) (غیاث) (فرهنگ نظام).
-امثال: اطیب اللحم عوذه. (مجمع الامثال در ذیل اخبث).
|| حلال تر. (ناظم الاطباء). || خوشتر. (مهذب الاسماء): و یقال اطیب بقاع الدنیا اربعه: شعب بوان و صغد سمرقند و نهرالابله و غوطه دمشق. (یادداشت مؤلف): و تلک الالحان اطیب لان تلک الاجسام احسن ترکیباً. (رسایل اخوان الصفا) :
سال امسال تو ز پار اَجود
روز امروز تو ز دی اطیب.
فرخی.
تا سلام و تحیت ما را اطیبه... بخان رساند. (تاریخ بیهقی). و اطیب البزما یرتفع من مرو. (صورالاقالیم اصطخری).
خجسته بادت عید و چو عید باد مدام
همیشه روز و شب تو ز یکدگر اطیب.؟
- ما اطیبه؛ چه پاکیزه و خوش است. (ناظم الاطباء).
- امثال: اطیب من الحیاه.
اطیب من الماء علی الظّمأ. (یادداشت مؤلف).
-امثال: اطیب نشراً من الروضه.
اطیب نشراً من الصوار. (یادداشت مؤلف).
|| پاکتر. (مهذب الاسماء). خوب تر. طیب تر. پاکیزه تر. (آنندراج) (غیاث) (فرهنگ نظام).
-امثال: اطیب اللحم عوذه. (مجمع الامثال در ذیل اخبث).
|| حلال تر. (ناظم الاطباء). || خوشتر. (مهذب الاسماء): و یقال اطیب بقاع الدنیا اربعه: شعب بوان و صغد سمرقند و نهرالابله و غوطه دمشق. (یادداشت مؤلف): و تلک الالحان اطیب لان تلک الاجسام احسن ترکیباً. (رسایل اخوان الصفا) :
سال امسال تو ز پار اَجود
روز امروز تو ز دی اطیب.
فرخی.
تا سلام و تحیت ما را اطیبه... بخان رساند. (تاریخ بیهقی). و اطیب البزما یرتفع من مرو. (صورالاقالیم اصطخری).
خجسته بادت عید و چو عید باد مدام
همیشه روز و شب تو ز یکدگر اطیب.؟
- ما اطیبه؛ چه پاکیزه و خوش است. (ناظم الاطباء).
- امثال: اطیب من الحیاه.
اطیب من الماء علی الظّمأ. (یادداشت مؤلف).