اطهر
[اِطْ طَهْ هُ] (ع مص) تَطَهُّر. اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت» آن را در «ط» ادغام کردند و همزهء وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید(1). تنزه از چرکها. (از اقرب الموارد). پاک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || از گناه دست بازداشتن. (از اقرب الموارد). پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || غسل کردن زن. (از اقرب الموارد). غسل آوردن زن از خون و جز آن. یقال: تطهرت بالماء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)(2). || تطهر زن به آب؛ استنجا کردن بدان. (از اقرب الموارد).
(1) - گویند اصل این مصدر تطهر بوده تا را به طا بدل و ادغام کردند و همزه را در اول جهت امکان تنطق درآوردند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
(2) - صاحب منتهی الارب و ناظم الاطباء دو معنی را که در اقرب الموارد جداگانه آمده بصورت یک معنی آورده اند.
(1) - گویند اصل این مصدر تطهر بوده تا را به طا بدل و ادغام کردند و همزه را در اول جهت امکان تنطق درآوردند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
(2) - صاحب منتهی الارب و ناظم الاطباء دو معنی را که در اقرب الموارد جداگانه آمده بصورت یک معنی آورده اند.