اضواء
[اِضْ] (ع مص) اضواء مرد؛ باریک شدن وی. ضعیف شدن. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). باریک شدن و سست گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || اضواء زن؛ آوردن فرزندی لاغر و نزار. (از اقرب الموارد). فرزند ضعیف زادن. (تاج المصادر بیهقی). فرزند لاغر آوردن زن. و فی الحدیث: اغتربوا و لاتضووا؛ ای تزوّجوا الغرائب دون القرائب. و ذلک ان العرب تزعم ان ولدالرجل من قرابته یجی ء ضاویاً نحیفاً، غیر انه یجی ء کریماً علی طبع قومه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || اضواء کسی به کسی؛ مایل کردن وی را بسوی آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || اضواء امر؛ راست و استوار نکردن کاری را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). استوار نکردن کاری را. (از اقرب الموارد). سست کردن کاری و استوار نکردن آن را. (از لسان العرب). || اضواء فلان را؛ ضعیف کردن وی را. (از اقرب الموارد). ضعیف گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). || اضواء حق کسی؛ کم کردن حق وی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاستن از حق کسی. (از اقرب الموارد).