اضمحلال
[اِ مِ] (ع مص) نیست شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (زوزنی) (مجمل اللغه). نیست شدن و نابود شدن. (مؤید الفضلا). رفتن(1). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناپدید شدن. برافتادن.(2) برافتادگی. فنا و نیستی. ذهاب و انحلال و تلاشی. (از اقرب الموارد). || گشاده و پریشان شدن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انقشاع ابر. تقشع. (از اقرب الموارد). اضمحنان. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اضمحنان شود.
(1) - رفتن در اینجا بمعنی شدن، چیزی شدن و از دست رفتن است.
.
(فرانسوی)
(2) - epuisement
(1) - رفتن در اینجا بمعنی شدن، چیزی شدن و از دست رفتن است.
.
(فرانسوی)
(2) - epuisement