اضرار
[اِ] (ع مص) گزند رسانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). گزند رسانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اضرار کسی را؛ زیان رسانیدن به وی. (از اقرب الموارد). ضرر رسانیدن. (غیاث). زیان زدن به کسی :
کوه بود آدم اگر پرمار نیست
کان تریاقست و بی اضرار نیست.مولوی.
|| بر سر زن دیگری خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن بر سر زن آوردن. (آنندراج). بیش از یک زن کردن و باوسنی گشتن زن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). باوسنی گشتن زن، یعنی زنی را بر زن دیگر نکاح کردن. (لغت خطی). بر سر زن زناشویی کردن. (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن توجبه دیوار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن سیل به دیوار. (از اقرب الموارد). || سخت نزدیک شدن. (آنندراج). نزدیک شدن یکی بدیگری چنانکه به وی بچسبد. (از اقرب الموارد از الاساس). || نزدیک شدن ابر بزمین. (از اقرب الموارد). قریب زمین شدن ابر. (منتهی الارب). و در ناظم الاطباء «ابر» بغلط «اسب» شده است. قریب شدن ابر زمین را. (آنندراج). || گزیدن اسب لگام را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به دندان گرفتن اسب لجام را و خاییدن آن. (از آنندراج). گزیدن اسب کام لگام را. اضزاز. (از اقرب الموارد). و رجوع به اِضْزاز شود. || اضرار دویدن؛ قدری شتاب کردن در آن. (از اقرب الموارد). دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || اضرار به چیزی و بر چیزی؛ شتاب کردن بدان یا بر آن. (از اقرب الموارد). شتابی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شتاب نمودن. (آنندراج). || به ستم کسی را بر کاری داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). به اکراه کسی را بر کاری داشتن. || شکیبایی کردن بر سیر شدید. || اضرار مرد؛ راحت شدن بر وی نیاز بمال. || رجلٌ ضر اضرار؛ یعنی در رای خود داهیه است. (از اقرب الموارد).
کوه بود آدم اگر پرمار نیست
کان تریاقست و بی اضرار نیست.مولوی.
|| بر سر زن دیگری خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن بر سر زن آوردن. (آنندراج). بیش از یک زن کردن و باوسنی گشتن زن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). باوسنی گشتن زن، یعنی زنی را بر زن دیگر نکاح کردن. (لغت خطی). بر سر زن زناشویی کردن. (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن توجبه دیوار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن سیل به دیوار. (از اقرب الموارد). || سخت نزدیک شدن. (آنندراج). نزدیک شدن یکی بدیگری چنانکه به وی بچسبد. (از اقرب الموارد از الاساس). || نزدیک شدن ابر بزمین. (از اقرب الموارد). قریب زمین شدن ابر. (منتهی الارب). و در ناظم الاطباء «ابر» بغلط «اسب» شده است. قریب شدن ابر زمین را. (آنندراج). || گزیدن اسب لگام را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به دندان گرفتن اسب لجام را و خاییدن آن. (از آنندراج). گزیدن اسب کام لگام را. اضزاز. (از اقرب الموارد). و رجوع به اِضْزاز شود. || اضرار دویدن؛ قدری شتاب کردن در آن. (از اقرب الموارد). دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || اضرار به چیزی و بر چیزی؛ شتاب کردن بدان یا بر آن. (از اقرب الموارد). شتابی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شتاب نمودن. (آنندراج). || به ستم کسی را بر کاری داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). به اکراه کسی را بر کاری داشتن. || شکیبایی کردن بر سیر شدید. || اضرار مرد؛ راحت شدن بر وی نیاز بمال. || رجلٌ ضر اضرار؛ یعنی در رای خود داهیه است. (از اقرب الموارد).