ییلاقی
[یَیْ / یِیْ] (ص نسبی) منسوب به ییلاق: هوای ییلاقی، خانهء ییلاقی. (یادداشت مؤلف) :
کاکل از مه شد عذار ساقیان سردمهر
آب و آتش بر رخ گلهای ییلاقی(1) فشاند.
مسیح کاشی (از آنندراج).
رجوع به ییلاق شود.
(1) - متن: ایلاقی (شاید غلط چاپی باشد).
کاکل از مه شد عذار ساقیان سردمهر
آب و آتش بر رخ گلهای ییلاقی(1) فشاند.
مسیح کاشی (از آنندراج).
رجوع به ییلاق شود.
(1) - متن: ایلاقی (شاید غلط چاپی باشد).