یونقار
[یُنْ] (ترکی، اِ) یونغار. رجوع به یونغار شود :
ریز از تار تیز بی آهنگ
از برونش اگر کنی یونقار.
حکیم شفایی (از آنندراج).
ریز از تار تیز بی آهنگ
از برونش اگر کنی یونقار.
حکیم شفایی (از آنندراج).