یوزیدن
[دَ] (مص) جستن و جهیدن و برجستن. (ناظم الاطباء). || طلب نمودن و جُستن. (آنندراج). جستجو کردن. تفحص کردن. طلب کردن. جُستن. طلبیدن، چنانکه گویند: راه یوز و صیدیوز و رزم یوز، و امثال آن. (یادداشت مؤلف). || نیک پاک کردن چاه آب. (ناظم الاطباء). || غلطیدن به سان جانوران در خاک. مراغه کردن. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یوز شود.