یمنی
[یَ مَ] (ص نسبی) منسوب به یمن. (ناظم الاطباء) :
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توام یا تو منی.
(منسوب به ابوسعید ابی الخیر).
ترکیب ها:
- ادیم یمنی.؛ باد یمنی. بُرد یمنی. سهیل یمنی. عقیق یمنی.
|| پارچهء منقش الوان که در یمن می سازند. (ناظم الاطباء).
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توام یا تو منی.
(منسوب به ابوسعید ابی الخیر).
ترکیب ها:
- ادیم یمنی.؛ باد یمنی. بُرد یمنی. سهیل یمنی. عقیق یمنی.
|| پارچهء منقش الوان که در یمن می سازند. (ناظم الاطباء).