یلکن
[یَ کَ] (اِ)(1) منجنیق و منجنیک و بلکن. (ناظم الاطباء). منجنیق. (صحاح الفرس). منجنیق را گویند و آن چیزی است که در قلعه ها سازند و بدان سنگ و خاک به جانب دشمن اندازند و به این معنی به جای حرف «ی»، بای ابجد نیز آمده است. (از برهان) (از آنندراج). و رجوع به بلکن شود.
(1) - مصحف بلکن، منجنیق باشد یعنی پیلوارافکن. (از حاشیهء برهان چ معین).
(1) - مصحف بلکن، منجنیق باشد یعنی پیلوارافکن. (از حاشیهء برهان چ معین).