یلک
[یَ لَ] (اِ) قسمی از کلاه و تاج پادشاهان. (ناظم الاطباء). کلاهی است که سلاطین بر سر گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج). نوعی از کلاه است ملوک و سلاطین را تا جعد گوش. (برهان) :
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کز سمور به مه برکشی یلک.
سوزنی (از انجمن آرا).
|| دلی را گویند که از اندیشه فارغ بود. (انجمن آرا) (آنندراج).
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کز سمور به مه برکشی یلک.
سوزنی (از انجمن آرا).
|| دلی را گویند که از اندیشه فارغ بود. (انجمن آرا) (آنندراج).