یکه
[یَ / یِ کَ / کِ / یَکْ کَ / کِ / یِکْ کَ / کِ] (ص، ق) منفرد. تنها. یگانه. (یادداشت مؤلف). فرید. (یادداشت مؤلف). فرد. یک. (از ناظم الاطباء).
- یکه شبانه روز؛ روز و شب. (ناظم الاطباء).
- یکه و تنها؛ وحیداً فریداً. تک و تنها. (از یادداشت مؤلف).
- || تنهای تنها. تنها و بی همراهی کسی :
در زیر خاک یکه و تنها چه گونه ای؟!؟
|| فرد. منتها. بی نظیر. (یادداشت مؤلف). بی نظیر. (ناظم الاطباء) :
اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر
که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق.
؟ (از یادداشت مؤلف).
|| عرادهء یک اسب بارکشی. (ناظم الاطباء). || تنها سوار. (آنندراج). رجوع به یکه سوار شود. || آفتاب. (آنندراج). || نخستین و پیشین. || کسی. هرکس. || دفعتاً. معاً. با هم. (ناظم الاطباء).
- یکه شبانه روز؛ روز و شب. (ناظم الاطباء).
- یکه و تنها؛ وحیداً فریداً. تک و تنها. (از یادداشت مؤلف).
- || تنهای تنها. تنها و بی همراهی کسی :
در زیر خاک یکه و تنها چه گونه ای؟!؟
|| فرد. منتها. بی نظیر. (یادداشت مؤلف). بی نظیر. (ناظم الاطباء) :
اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر
که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق.
؟ (از یادداشت مؤلف).
|| عرادهء یک اسب بارکشی. (ناظم الاطباء). || تنها سوار. (آنندراج). رجوع به یکه سوار شود. || آفتاب. (آنندراج). || نخستین و پیشین. || کسی. هرکس. || دفعتاً. معاً. با هم. (ناظم الاطباء).