یک کاره
[یَ / یِ رَ / رِ] (ص نسبی)دارای یک کار. || که یک کار از او ساخته شود. || (ق مرکب) در تداول زنان، جمله ای است اظهار تعجب و شگفتی را. کلمه ای است استغراب و استعجاب عملی غیرمنتظره را. مثلاً گویند: «یک کاره از خانه ات پا شدی اینجا آمدی که این را به من بگویی!» (یادداشت مؤلف). در تداول قید حالت است و معنی آن، بی کار بودن، کاری نداشتن، فقط برای همین کار و مانند آن می باشد. بی جهت. بی خود. یککه کار یا یککه کاره (در تداول مردم قزوین).