یک طرفی
[یَ / یِ طَ رَ] (ص نسبی)یک جهتی. یک سمتی. یک سویی. از یک جانب. || فیصله. حل و فصل.
- یک طرفی شدن کار؛ به نحوی پایان یافتن و یک رویه شدن.
- یک طرفی کردن کار؛ به نحوی پایان دادن به کاری. یک رویه کردن. (یادداشت مؤلف).
- یک طرفی شدن کار؛ به نحوی پایان یافتن و یک رویه شدن.
- یک طرفی کردن کار؛ به نحوی پایان دادن به کاری. یک رویه کردن. (یادداشت مؤلف).