یکرهه
[یَ / یِ رَ هَ / هِ] (ق مرکب)یک باره. یکسره. به کلی. بالتمام. تماماً. به یک بارگی. (یادداشت مؤلف) :
دگر نخواهم گفتن همی سرود و غزل
که رفت یکرهه(1) بازار و قیمت سرواد.
لبیبی.
و رجوع به یکره شود.
(1) - ن ل: یکسره، و در این صورت اینجا شاهد نیست.
دگر نخواهم گفتن همی سرود و غزل
که رفت یکرهه(1) بازار و قیمت سرواد.
لبیبی.
و رجوع به یکره شود.
(1) - ن ل: یکسره، و در این صورت اینجا شاهد نیست.