یکرهگی
[یَ / یِ رَ هَ / هِ] (ق مرکب)یک بارگی. (یادداشت مؤلف) :
من ندانم همی که یکرهگی
از چه معنی گرفت کارم خوار.مسعودسعد.
و رجوع به یکره شود.
من ندانم همی که یکرهگی
از چه معنی گرفت کارم خوار.مسعودسعد.
و رجوع به یکره شود.