یک راهگی
[یَ / یِ هَ / هِ] (ق مرکب)یک بارگی :
باش تا یک راهگی زیور ببندد بوستان
عاشقان را حیرت آرد نیکوان را اشتباه.
عثمان مختاری.
و رجوع به یک بارگی شود.
باش تا یک راهگی زیور ببندد بوستان
عاشقان را حیرت آرد نیکوان را اشتباه.
عثمان مختاری.
و رجوع به یک بارگی شود.