یک چشمی
[یَ / یِ چَ / چِ] (ص نسبی)واحدالعین. دارای یک چشم. (از ناظم الاطباء). و رجوع به یک چشم شود. || (ق مرکب) با یک چشم. با یک دیده. به وسیلهء یک چشم. (یادداشت مؤلف). || (حامص مرکب) به یک نظر همه نیک و بد را دیدن. (آنندراج) (غیاث). تعبیری مشابه با یک چشم مردم را دیدن، یعنی به طور مساوی و مقدم نداشتن یکی بر دیگری. نظر واحد به همگان داشتن.