یکپا
[یَ / یِ] (ص مرکب) یکپای. آنکه یک پا دارد. || (ق مرکب) بی توقف: یک پا رفتم. (یادداشت مؤلف). در تداول به کسی که یک باره کسی یا جایی را ترک کند و یادی از آن کس نکند یا پس از دیر زمانی برگردد، گویند: چرا یکپا رفتی؟
- یکپا شدن؛ کنایه از جَلد رفتن و این از زبان دانی به تحقیق پیوسته است. (از آنندراج).
- یکپا شدن؛ کنایه از جَلد رفتن و این از زبان دانی به تحقیق پیوسته است. (از آنندراج).