یشتن
[یَ تَ] (مص) به لغت زند و پازند، آهسته دعا خواندن بر طعام و زمزمه کردن مغان در وقت طعام خوردن و درخواست نمودن و استدعا کردن و نیاز کردن و ستایش نمودن. (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یشتن مصدر پهلوی (هم ریشهء یزشن) به معنی خواندن کتاب مقدس و اوراد. (یادنامهء پورداود ذیل ص211) : آن چهل هزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی(1) بیشتند و قدری په [ پیه ] برآن درون نهادند چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند. (از ترجمهء ارداویراف نامه به نقل یادنامهء پورداود ص211). و رجوع به یزشن شود.
(1) - درون، نانی که پس از انجام دادن تشریفات دینی خورند. (یادنامهء پورداود، ذیل ص159).
(1) - درون، نانی که پس از انجام دادن تشریفات دینی خورند. (یادنامهء پورداود، ذیل ص159).