یز
[یَ] (اِ) گیاهی خاردار که به تازی ثمام گویند و آن را بر اطراف خیمه و دیگر جایها گذارند تا مردمان و جانوران آمد شد نتوانند نمود. (ناظم الاطباء). گیاهی باشد پرخار که بر اطراف خیمه و جایگاهی نهند که مردم و جانور نتواند آمد. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (آنندراج). یزبن. جلیله و عصارهء آن را عبیبه گویند. (یادداشت مؤلف). ثمام. ثمامه. ثمه. یثموم. عرف. (منتهی الارب). و رجوع به یزبن شود.