یخین
[یَ] (ص نسبی) یخی. منسوب به یخ. مانند یخ. از جنس یخ. از یخ. (یادداشت مؤلف) :
مانند یکی جام یخین است شباهنگ
بزدوده به قطره یْ سحری چرخ کیانیش
گر نیست یخین چون که چو خورشید برآید
هرچند که جویند نیابند نشانیش.
ناصرخسرو.
و رجوع به یخ و یخی شود.
مانند یکی جام یخین است شباهنگ
بزدوده به قطره یْ سحری چرخ کیانیش
گر نیست یخین چون که چو خورشید برآید
هرچند که جویند نیابند نشانیش.
ناصرخسرو.
و رجوع به یخ و یخی شود.