یخمور
[یَ] (ع ص) جوف مضطرب. (منتهی الارب) (آنندراج). میان کاواک و بی ثبات و مضطرب. (ناظم الاطباء). || (اِ) مهره ای است سپید که از دریا برآید و در میان آن شکاف باشد مانند خستهء خرما. (منتهی الارب) (آنندراج). یک قسم مهرهء سپید که از دریا برآرند و در میان آن شکافی باشد مانند شکاف هستهء خرما. (ناظم الاطباء).