یخ گین
[یَ] (ص مرکب) یخ آگین. یخناک. یخ گرفته. یخ بسته. با یخ بسیار. آب حوض و رودخانه و استخر و جز آن که یخ بسته است :
جهان را همه ساز چونین بود
همه آبدانهای یخ گین بود.نظامی.
جهان را همه ساز چونین بود
همه آبدانهای یخ گین بود.نظامی.