یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) ابن معاذ رازی واعظ، مکنی به ابوزکریا، یکی از رجال طریقت است. ابوالقاسم قشیری ذکر او را در رساله بیاورده و از جملهء مشایخ شمرده و دربارهء او گوید: یکتای زمان خود بود. او را لسانی است در رجاء و کلامی در معرفت. وی به بغداد آمد و مشایخ صوفیه و ناسکان با او فراهم شدند و برای وی منصه ای برپا کردند و او را بر آن نشانده و در پیش روی او نشستند و به سخن گفتن پرداختند پس جنید تکلم کرد. یحیی وی را گفت خاموش باش ای خروف هنگامی که مردم سخن می گویند ترا سخن گفتن نشاید. یحیی به سال 258 ه .ق. در نیشابور درگذشت. (از وفیات الاعیان ج2 صص365 - 366). یکی از مشایخ بزرگ متصوفه و به نوشتهء هجویری نخستین کسی بود که از این طایفه بر منبر رفت. وی معاصر بایزید بسطامی و احمد خضرویه بوده و تصانیف بسیاری دارد. در راه عزیمت به خراسان از ری در بلخ مردمان وی را بازداشتند و برای آنان سخن گفت و وی را صد هزار درم بدادند چون خواست به ری برگردد دزدان آن همه سیم بستدند و وی مجرد به نشابور آمد و همانجا درگذشت. (یادداشت مؤلف). حسن بن علویهء دامغانی این سخن را از او نقل می کند: «گناهی که مرا در پیشگاه خدا به عجز و خواری دارد در نظر من پسندیده تر است از طاعتی که مرا به فخر و غرور آرد». و نیز از سخنان اوست: «خدایا! اگر مرا ببخشی بهترین بخشنده هستی و اگر عذاب دهی ستمگر نیستی. دانشمند از میوهء وجود خود سیر می شود». یحیی از اسحاق بن ابراهیم رازی و مکی بن ابراهیم بلخی و علی بن محمد طنافسی حدیث شنید. (از صفه الصفوه ج4 صص71 - 80) :
گفته امت مدحتی خوبتر از لعبتی
سخت نکو حکمتی چون حکم بومعاذ.
منوچهری.
تا که از حکمت مثل باشد ز لقمان حکیم
تا که در تقوی خبر باشد ز یحیای معاذ.
معزی.
چون باز به طاعت آیی از پاکدلی
یحیی بن معاذی و معاذ جبلی.خاقانی.
و رجوع به الوزراء و الکتاب ص195 و 225 و 259 و حبیب السیر چ تهران ج1 ص296 و تاریخ سیستان ص18 و تاریخ ابن خلکان ج2 ص365 شود.
گفته امت مدحتی خوبتر از لعبتی
سخت نکو حکمتی چون حکم بومعاذ.
منوچهری.
تا که از حکمت مثل باشد ز لقمان حکیم
تا که در تقوی خبر باشد ز یحیای معاذ.
معزی.
چون باز به طاعت آیی از پاکدلی
یحیی بن معاذی و معاذ جبلی.خاقانی.
و رجوع به الوزراء و الکتاب ص195 و 225 و 259 و حبیب السیر چ تهران ج1 ص296 و تاریخ سیستان ص18 و تاریخ ابن خلکان ج2 ص365 شود.