یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) ابن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب، از بزرگان طالبیان در روزگار موسی الهادی و هارون الرشید بود. امام جعفر صادق او را در مدینه تربیت کرد و او در فقه و حدیث تبحر یافت. بسیاری از مردم مکه و مدینه و یمن و مصر و مغرب دعوی او را پذیرفتند و بیعتش کردند. به یمن و مصر و مغرب و عراق و ری و خراسان و ماوراءالنهر و طبرستان و دیلم رفت و دعوت خویش را در طبرستان و دیلم آشکار کرد. هارون فضل بن یحیی برمکی را با پنجاه هزار تن سپاه مأمور قلع و قمع او کرد. کار او به سستی گرایید و از ترس نیرنگ پادشاه دیلم از رشید امان خواست و هارون الرشید به خط خویش او را امان داد. و مقدم او را در بغداد گرامی داشت و هدایا و عطایایی به وی بخشید تا اینکه شنید باز در نهان مردم را به سوی خود دعوت می کند. سرانجام هارون او را نزد فضل بن یحیی زندانی کرد. ولی فضل پس از چندی از سر دلسوزی او را آزاد کرد(1) و این یکی از دلایلی بود که هارون بر ضد برمکیان اقامه می کرد. به دستور هارون دوباره یحیی را گرفتند و در سرداب زندانی ساختند و مسرور سیاف را مأمور و موکل او نمود. تا سرانجام در حدود سال 180 ه . ق. در زندان درگذشت و گویند او از تشنگی و گرسنگی به هلاکت رسید. (از اعلام زرکلی). تاریخ بیهقی در تاریخ خود در مقدمهء حکایت یحیی برمکی و هارون الرشید دربارهء این یحیی علوی سخن رانده است. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص415 و 416 و تجارب السلف ص138 و 139 شود.
(1) - در ابن خلکان ص116 ج1 به جای فضل، جعفر آمده است و ظاهراً جعفر اصح باشد. (یادداشت لغتنامه).
(1) - در ابن خلکان ص116 ج1 به جای فضل، جعفر آمده است و ظاهراً جعفر اصح باشد. (یادداشت لغتنامه).