یحموم
[یَ] (اِخ) آبی است غربی مغیثه. (منتهی الارب). آبی است در غرب مغیثه. در شش میلی سغدیه در یک صخره و در راه مکه واقع شده است. (از معجم البلدان). || نام چند اسب، از جمله اسب حسین بن علی و اسب هشام بن عبدالملک و نعمان بن منذر. (از منتهی الارب) (یادداشت مؤلف) :
رخش با او لاغر و شبدیز با او کندرو
ورد با او ارجل و یحموم با او اژکهن.
منوچهری.
آفرین زان مرکب شبدیزنعل رخش روی
اعوجی مادرش وان مادرش را یحموم شوی.
منوچهری.
آباد بر آن بارهء میمون و همایون
خوشگام چو یحموم و ره انجام چو دلدل.
عبدالواسع جبلی.
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحمون توام تاج سر است.خاقانی.
رخش با او لاغر و شبدیز با او کندرو
ورد با او ارجل و یحموم با او اژکهن.
منوچهری.
آفرین زان مرکب شبدیزنعل رخش روی
اعوجی مادرش وان مادرش را یحموم شوی.
منوچهری.
آباد بر آن بارهء میمون و همایون
خوشگام چو یحموم و ره انجام چو دلدل.
عبدالواسع جبلی.
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحمون توام تاج سر است.خاقانی.