یتاق
[یَ / یُ] (ترکی، اِ) پاس و پاس داشتن و محافظت کردن. (برهان) (سروری). پاسبانی یعنی چوکی. (غیاث اللغات). پاسبانی و پاس داشتن یعنی چوکی. (آنندراج). پاس و حفظ. (ناظم الاطباء) :اینک خان چون این جواب شنید مستعد کار شد و تیرهای یتاق به اقطار ممالک و مسالک و منازل احیای ترک و قبایل حشم خوش [ ظ: خویش ] بفرستاد. (ترجمهء تاریخ یمینی). معلوم کرده بودند که چند مرد به یتاق رفتندی و جایگاهی گروهی پایدار بودی. (سیر الملوک).
حریم حشمت و جاهش ز حفظ مستغنی است
که حاجتی نبود بام چرخ را به یتاق.
رفیع الدین لنبانی.
خردم یزک فرستد به وثاق خیلتاشی
ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی.نظامی.
سرعت برق این براق تراست
برنشین که امشب این یتاق تراست.نظامی.
چون که تیر یتاقت آوردم
به جنیبت براقت آوردم.نظامی.
مریخ ملازم یتاقت
موکب رو کمترین غلامت.نظامی.
چو مهدی گرچه شد مغرب وثاقش
گذشت از سرحد مشرق یتاقش.نظامی.
تو مست شراب ناز و ما را
بیداری کشت در یتاقت.
سعدی (از آنندراج).
- یتاقدار؛ پاسبان و چوکیدار. (آنندراج). پاسبان و نگاهبان و محافظ و نگاهدارنده. (ناظم الاطباء) :
پاس شب را ز خیلخانهء خاص
تویی امشب یتاقدار خلاص.نظامی.
- یتاقداری؛ حفظ و پاسبانی :
او خفته چو شاه در عماری
ویشان همه در یتاقداری.نظامی.
- یتاقداری کردن؛ حفظ و پاسبانی کردن :
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد.نظامی.
- یتاق داشتن؛ پاسبانی کردن. کشیک کشیدن :
دو سمن سینه بلکه سیمین ساق
بر در باغ داشتند یتاق.نظامی.
- یتاق کردن؛ پاس داشتن و محافظت کردن. (ناظم الاطباء).
حریم حشمت و جاهش ز حفظ مستغنی است
که حاجتی نبود بام چرخ را به یتاق.
رفیع الدین لنبانی.
خردم یزک فرستد به وثاق خیلتاشی
ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی.نظامی.
سرعت برق این براق تراست
برنشین که امشب این یتاق تراست.نظامی.
چون که تیر یتاقت آوردم
به جنیبت براقت آوردم.نظامی.
مریخ ملازم یتاقت
موکب رو کمترین غلامت.نظامی.
چو مهدی گرچه شد مغرب وثاقش
گذشت از سرحد مشرق یتاقش.نظامی.
تو مست شراب ناز و ما را
بیداری کشت در یتاقت.
سعدی (از آنندراج).
- یتاقدار؛ پاسبان و چوکیدار. (آنندراج). پاسبان و نگاهبان و محافظ و نگاهدارنده. (ناظم الاطباء) :
پاس شب را ز خیلخانهء خاص
تویی امشب یتاقدار خلاص.نظامی.
- یتاقداری؛ حفظ و پاسبانی :
او خفته چو شاه در عماری
ویشان همه در یتاقداری.نظامی.
- یتاقداری کردن؛ حفظ و پاسبانی کردن :
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد.نظامی.
- یتاق داشتن؛ پاسبانی کردن. کشیک کشیدن :
دو سمن سینه بلکه سیمین ساق
بر در باغ داشتند یتاق.نظامی.
- یتاق کردن؛ پاس داشتن و محافظت کردن. (ناظم الاطباء).