یانه
[نَ / نِ] (اِ) هاون و آن ظرفی است که چیزها در آن کوبند. (از برهان). هاون. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی) :
همچو یاور شده سر گرزت
تا چو یانه کند سر دشمن.
فتاحی نیشابوری.
-امثال: اگر مردی سر یانه را بشکن. (امثال و حکم دهخدا ج1 ص228).
|| بزرک و آن تخمی است که روغن از آن گیرند و به عربی کتان خوانند. (از برهان) (آنندراج). کتان. (انجمن آرا). تخم کتان که از آن روغن کشند. (الفاظ الادویه).
همچو یاور شده سر گرزت
تا چو یانه کند سر دشمن.
فتاحی نیشابوری.
-امثال: اگر مردی سر یانه را بشکن. (امثال و حکم دهخدا ج1 ص228).
|| بزرک و آن تخمی است که روغن از آن گیرند و به عربی کتان خوانند. (از برهان) (آنندراج). کتان. (انجمن آرا). تخم کتان که از آن روغن کشند. (الفاظ الادویه).