یان
(اِ) به معنی هذیان باشد و آن سخنان نامربوطی است که بیماران خراب گویند. (برهان). در فرهنگ به معنی هذیان نوشته، از این قرار لفظ هذیان را که عربی است پارسیان معجم کردند چنانکه عیالمند را یالمند گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). هذیان. (رشیدی) (جهانگیری). چرند و پرند. پرت و پلا. شر و ور. ترت و پرت. هاداران پاداران :
با سخن تو همه سخنها یان است(1)
با هنر تو همه هنرها بیکار.فرخی.
|| صوفیه آنچه در عالم غیب مشاهده می شود یان می گویند و یانات جمع آن است و عربان کشف خوانند. (برهان). شطح(2). || غش و بیهوشی. (ناظم الاطباء). || مرکب و راحله. (جهانگیری). || (ترکی، اِ) به ترکی طرف و جانب را میگویند. (برهان قاطع). || در اصطلاح یراق اسب درشکه و ظاهراً ترکی است.
(1) - ن ل: یاوه ست، و در این صورت شاهد نیست.
(2) - هرن نویسد: یان (وحی آسمانی، صورت) [ اصطلاح عرفانی ]، پارسی باستان yana(هدیه، تحفه، بخشش)، اوستائی yana، پهلوی yan. هوبشمان گوید: معانی مذکور با هم متناسب نیستند. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
با سخن تو همه سخنها یان است(1)
با هنر تو همه هنرها بیکار.فرخی.
|| صوفیه آنچه در عالم غیب مشاهده می شود یان می گویند و یانات جمع آن است و عربان کشف خوانند. (برهان). شطح(2). || غش و بیهوشی. (ناظم الاطباء). || مرکب و راحله. (جهانگیری). || (ترکی، اِ) به ترکی طرف و جانب را میگویند. (برهان قاطع). || در اصطلاح یراق اسب درشکه و ظاهراً ترکی است.
(1) - ن ل: یاوه ست، و در این صورت شاهد نیست.
(2) - هرن نویسد: یان (وحی آسمانی، صورت) [ اصطلاح عرفانی ]، پارسی باستان yana(هدیه، تحفه، بخشش)، اوستائی yana، پهلوی yan. هوبشمان گوید: معانی مذکور با هم متناسب نیستند. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).