یاقوت حموی
[تِ حَ مَ] (اِخ)رومی الجنس حموی المولد بغدادی الدار ملقب به شهاب الدین، ولادت او به بلاد روم بود و در خردی از مولد خود به اسارت رفت و در بغداد مرد. تاجرپیشه ای موسوم به عسکربن ابی نصر حموی او را بخرید و وی را به مکتب فرستاد تا پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن در ضبط کارهای بازرگانی خویش از وی سودمند شود چه خداوند او عسکر خطی نیکو داشت و بجز امور بازرگانی چیزی نمی دانست. وی در بغداد سکونت داشت و در آنجا زن گرفت و فرزندانی چند بیاورد. چون یاقوت بزرگ شد به نحو و لغت تا حدی آشنا شده بود و خداوندش او را به سفر کردن مشغول ساخت و وی به کیش و عمان و آن نواحی رفت و آمد میکرد و به شام بازمیگشت. سپس میان یاقوت و خداوند او ناسازگاری رخ داد که آزادی او را ایجاب کرد و یاقوت را از وی دور ساخت و این حادثه به سال 596 ه . ق. بوده است. آنگاه برای کسب معاش به استنساخ کتب پرداخت و از اینرو فواید بسیاری هم از مطالعهء کتب برداشت. سپس سفر کرد و ضمن کارهای بازرگانی کتاب هم خرید و فروش میکرد. یاقوت بسبب مطالعهء بعضی از کتب خوارج نسبت به علی بن ابیطالب کینهء تعصب آمیزی داشت و از خواندن این گونه کتب در ذهن او مطالب بسیاری نقش بسته بود. وی به سال 613 ه . ق. به دمشق رفت و در بعضی بازارهای آن شهر ببازرگانی پرداخت و در آنجا با کسانی که به دوستی علی تعصب داشتند مناظره کرد و میان او و یاران علی سخنانی رد و بدل شد در نتیجه در بارهء علی گفته های ناروائی بر زبان آورد و آن مردم را سخت بر ضد او برانگیخت، بدانسان که نزدیک بود وی را بکشند، ولی یاقوت از این ماجرا جان سالم بدر برد و از دمشق بگریخت و هراسان به سوی حلب رفت و از آنجا نیز بیرون شد و به موصل رسید. آنگاه به اربل رهسپار شد و سپس عازم خراسان گردید و آنجا اقامت گزید و در شهرهای آن ناحیه بازرگانی میکرد. و مدتی هم در مرو متوطن شد و به کتابخانه های آن شهر میرفت و استفاده میکرد. سپس به خوارزم متوجه شد و ورود وی بدان شهر به سال 616 ه . ق. مصادف با خروج و طغیان تاتار گردید و ناچار از خوارزم هراسان و گریزان آواره شد و در راه رنج و تنگدستی بسیار کشید تا سرانجام به موصل رسید و در آن شهر مدتی اقامت کرد. سپس به سنجار رفت و از آن شهر به حلب سفر کرد و در خارج آن شهر روزگاری بسر برد تا وفات یافت. وی هنگام اقامت در مرو معلومات بسیاری برای کتاب معجم البلدان که مایهء شهرت او شده است فراهم آورد و آن را در شهر حلب به مساعدت وزیر جمال الدین قفطی به پایان رسانید. یاقوت اندکی پیش از مرگ خود به مقامی رسیده بود که مردم او را میستودند و فضل و ادب او زبانزد همگان بود. از تألیفات اوست: 1- ارشاد الاریب الی معرفه الادیب که به معجم الادباء یا طبقات الادباء معروف است (در کشف الظنون و ابن خلکان آن را به نام ارشاد الالباء الی معرفه الادباء آورده اند). یاقوت در این کتاب اخبار نحویان و لغویان و قراء و علمای اخبار و انساب و نویسندگان و هرکه را در ادب تصنیفی کرده آورده است. پروفسور مارگلیوس استاد دانشگاه آکسفورد به تصحیح و مقابلهء آن به خرج اوقاف گیب همت گماشته و در مطبعهء هندیهء قاهره از سال 1909 تا پایان سال 1916 م. در هفت مجلد به چاپ رسیده است. 2- مراصد الاطلاع فی اسماء الامکنه والبقاع، این کتاب مختصر معجم البلدان است و در فهرست دارالکتب العربیه المحفوظه بالکتبخانه جزء 5 ص146 نوشته شده است، تألیف یاقوت حموی، و در کشف الظنون چ اروپا ج5 ص625 پس از ذکر کتاب معجم البلدان یاقوت گوید و مختصر آن را صفی الدین عبدالمؤمن فراهم آورده و به همت پروفسور گوینپول جلد چهارم آن در لیدن (64-1850م.) چاپ شده یک جلد آن به سال 1168 ه . ق. در 900 صفحه در باتاویا بطبع رسیده است. و کتاب موسوم بمراصد الاطلاع فی معرفه الامکنه والبقاع در ایران به سال 1315 در 429 صفحه (چ سنگی) چاپ شده است. 3- المشترک وضعاً والمفترق صقعاً (فی البلدان)، این کتاب را پروفسور وستنفلد گوته، بترتیب حروف از معجم البلدان در سال 1846 م. در 370 صفحه برگزیده است. 4- معجم البلدان فی معرفه المدن والقری والخراب والعمار والسهل و الوعر فی کل مکان. یاقوت در 20 ماه صفر 621 ه . ق. در مرز حلب تألیف آن را به پایان رسانیده و آن را به خزانهء امام الفضلا و سید الوزراء جمال الدین القفطی وزیر حلب هدیه کرده است. این کتاب به اهتمام پروفسور وستنفلد در 6 جلد بزرگ که ششم آن مشتمل بر فهرست اسماء رجال و زنان است که بالغ بر 12 هزار نام میشود، در لایپزیک در تاریخ 1866 - 1873 م. چاپ گردیده است و در مطبعه السعاده مصر در تاریخ 4- 1323 با ذیل به اهتمام السید امین الخانجی طبع شده است و ذیل را به نام «منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان» موسوم کرده است و در آن کلیهء مطالبی را که دربارهء کشورهای اروپا و آمریکا مؤلف نیاورده ذکر کرده است چه این تقسیمات پس از عصر مؤلف پدید آمده و به منابع کتب جغرافیائی جدید استناد کرده است. رجوع به مقدمهء معجم الادباء و معجم المؤلفین جزء 13 ص178 و شذرات الذهب جزء 5 ص121، 122 و قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج2 ص1941 و اعلام زرکلی ج3 ص1142 و کشف الظنون و وفیات الاعیان ج2 ص346 و لسان المیزان ج6 ص239 و تاریخ مغول ص41 و 51 و 480 و ایران باستان پیرنیا ج1 ص106 شود.