یاقوت بار
(نف مرکب) که یاقوت از آن می بارد :
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار(1).نظامی.
|| اشک خونین بارنده. اشکبار :
یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ را
از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.سنائی.
دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت(2)
که در دو دیدهء یاقوت بار برگردد(3).سعدی.
(1) - صفت جام، و مراد آن است که شرابی که از جام می ریزد چون یاقوت است.
(2) - ن ل: دلم نماند پس این خون چیست هر ساعت. (کلیات، چ مصفا، ص 412).
(3) - صفت چشمی است که اشک خونین میبارد.
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار(1).نظامی.
|| اشک خونین بارنده. اشکبار :
یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ را
از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.سنائی.
دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت(2)
که در دو دیدهء یاقوت بار برگردد(3).سعدی.
(1) - صفت جام، و مراد آن است که شرابی که از جام می ریزد چون یاقوت است.
(2) - ن ل: دلم نماند پس این خون چیست هر ساعت. (کلیات، چ مصفا، ص 412).
(3) - صفت چشمی است که اشک خونین میبارد.