یاری
(اِخ) (حافظ یاری) از شعرائی است که در اوائل روزگار میرعلی شیر نوائی بوده اند در مجالس النفائس آمده است: حافظ یاری یاری شیرین گفتار شیرین کردار بوده و در علم قرائت بی نظیر و اکثر اوقات به تلاوت قرآن مشغولی داشته و همیشه همای همت را بر نصیحت مردم میگماشته، و از جملهء مصاحبان میرعلیشیر بوده است. و این مطلع در انصاف از اوست:
گرم بر سر هزار آید بلا شایستهء آنم
که هستم بدترین خلق و خود را نیک میدانم.
در مدرسهء اخلاصیه وفات یافته و قبرش در کوچهء صفاست [ و نام این دو جاگواه نجات اوست والله اعلم ] (مجالس النفایس ص212) و در صفحه 39 همان کتاب آمده است: یاری(1) بغایت خوش طبع و خوش صحبت و شیرین کلام بود و بیشتر اوقات تلاوت قرآن میکرد و علم قرائت راخوب می دانست در باب موعظه و انصاف این مطلع ازوست: گرم بر سر... الخ در مدرسه اخلاصیه جامه نهاد و مزارش به سر کوچه صفا اتفاق افتاد. در مجالس النفایس ذیل مجلس سوم (ذکر شعرائی که میرعلیشیر به ملازمت ایشان رفته یا بخدمت میر آمده اند ص86). آمده است که این مطلع ازوست:
نخواهم پیش مردم دیده بر دیدار یار افتد
چو پیش آید نظر بر روی او بی اختیار افتد.
صاحب تذکرهء صبح گلشن آرد: یاری استرابادی، مردی عابد و زاهد بود و به یاری جودت طبیعت نکته سنجی مینمود. از اوست:
گفتی که خواهمت به جفا زار زار کشت
غافل شدی گدای ترا انتظار کشت.
نخواهم پیش مردم دیده بر رخسار یار افتد
چو بیش آید نظر بر روی او بی اختیار افتد.
(صبح گلشن ص611).
(1) - ن ل: باری.
گرم بر سر هزار آید بلا شایستهء آنم
که هستم بدترین خلق و خود را نیک میدانم.
در مدرسهء اخلاصیه وفات یافته و قبرش در کوچهء صفاست [ و نام این دو جاگواه نجات اوست والله اعلم ] (مجالس النفایس ص212) و در صفحه 39 همان کتاب آمده است: یاری(1) بغایت خوش طبع و خوش صحبت و شیرین کلام بود و بیشتر اوقات تلاوت قرآن میکرد و علم قرائت راخوب می دانست در باب موعظه و انصاف این مطلع ازوست: گرم بر سر... الخ در مدرسه اخلاصیه جامه نهاد و مزارش به سر کوچه صفا اتفاق افتاد. در مجالس النفایس ذیل مجلس سوم (ذکر شعرائی که میرعلیشیر به ملازمت ایشان رفته یا بخدمت میر آمده اند ص86). آمده است که این مطلع ازوست:
نخواهم پیش مردم دیده بر دیدار یار افتد
چو پیش آید نظر بر روی او بی اختیار افتد.
صاحب تذکرهء صبح گلشن آرد: یاری استرابادی، مردی عابد و زاهد بود و به یاری جودت طبیعت نکته سنجی مینمود. از اوست:
گفتی که خواهمت به جفا زار زار کشت
غافل شدی گدای ترا انتظار کشت.
نخواهم پیش مردم دیده بر رخسار یار افتد
چو بیش آید نظر بر روی او بی اختیار افتد.
(صبح گلشن ص611).
(1) - ن ل: باری.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول