یاب

معنی یاب
(نف مرخم) پیداکننده. یابنده. (برهان). یابنده. (جهانگیری) (آنندراج). یابنده و پیداکننده مانند باریاب یعنی کسی که اذن دخول در دربار پادشاهی حاصل کرده و می تواند به حضور برود. و راهیاب پیدا کنندهء راه. و کامیاب آنکه آرزوی خود را دریافته است و نیک بخت و سعادتمند. (از ناظم الاطباء). یاب نعت فاعلی مرخم (برابر با ریشهء مضارع فعل) است که جز در ترکیب بکار نرود مگر بندرت و در ترکیب، صفت فاعلی (= یابنده) و صفت مفعولی (= یافت) سازد. صفت فاعلی مانند کامیاب، راه یاب، گنج یاب، فیض یاب، شرفیاب، ارتفاع یاب، جهت یاب، دقیقه یاب، سخن یاب، دست یاب، دیریاب، زودیاب، چاره یاب، دولتیاب، سودیاب، جنس یاب (در شعر خاقانی)، زاویه یاب، قعریاب، نکته یاب، نصرت یاب. صفت مفعولی (=یافت) مانند نایاب، کمیاب، دیریاب، دشواریاب(1). با الحاق «یاء» مصدری به آخر ترکیبات مذکور حاصل مصدر مرکب ساخته می شود، چون کمیابی، شرفیابی، نکته یابی، جهت یابی و جز آنها. برخی از ترکیبات هم در معنی فاعلی و هم در معنی مفعولی بکار روند، چنانکه زودیاب هم به معنی زودیافته و هم زودیابنده (تیزفهم و سریع الانتقال) آمده است. اینک ترکیبات کلمه با شواهد:
-ادایاب؛ مدرک اطوار و حرکات شیرین :
هر چه در خاطر عاشق گذرد می دانی
خوش ادافهم و ادایاب و ادادان شده ای.
صائب.
-تنگیاب؛ نادر. کمیاب :
با رخم زر و زریر و با دلم اندوه و غم
با دو چشمم آب و خون و با تنم رنج و عذاب
وین عجایبتر که چون این هشت با من یار کرد
هشت چیز از من ببرد و هشت چیز تنگیاب.
فرخی.
خاقانیا وفا مطلب ز اهل عصر از آنک
در تنگنای دهر وفا تنگیاب شد.خاقانی.
صاحب ستران همه بانگ بر ایشان زدند
کاین حرم کبریاست بار بود تنگیاب.
خاقانی.
سپاهی عزب پیشه و تنگیاب.نظامی.
به آسانی بیابی سراین کار
که کاری سخت و سری تنگیاب است.
عطار.
- جنس یاب؛ یابندهء جنس. که جنس یافته باشد :
دیدم آری هزار جنس طلب
لیک یک جنس یاب نشنیدم.خاقانی.
- دستیاب؛ دسترسی. وصول :
جز از گنج ویژه رد افراسیاب
که کس را نبود اندر آن دستیاب.فردوسی.
گر او را بدی بر تو بر دستیاب
به ایران کشیدی رد افراسیاب.فردوسی.
- || دست یابنده. چیره. مسلط :
تو آنگه که بر من شوی دستیاب
زنی بیوه را داده باشی جواب.نظامی.
-دشواریاب؛ صعب الحصول :
خار در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چون بود واده جواب.مولوی.
- دیریاب؛ کندذهن. بلید :
کسی را که مغزش بود با شتاب
فراوان سخن باشد و دیریابفردوسی.
همی گشت گردون شتاب آمدش
شب تیره را دیریاب آمدش.فردوسی.
دل تیره ز اندیشهء دیریاب
همی تخت شاهی نمودش به خواب.
فردوسی (شاهنامه ج 5 ص 2301).
به لسانش نگر که چون بلسان
روغن دیریاب می چکدش.خاقانی.
- زودیاب؛ سریع الانتقال :
شبی خفته بد بابک زودیاب(2)
چنان دید روشن روانش به خواب.
فردوسی.
که چون خواست کینه ز افراسیاب
به رنج فراوان شه زودیاب.فردوسی.
همی بود تا زرد گشت آفتاب
نشست از بر بارهء زودیاب.فردوسی.
گر چه در گیتی نیابی هیچ فضل
مرد ازو فاضل شده است و زودیاب.
ناصرخسرو.
و در این شعر فرخی میان یاب و جزء اول آن (زود) کلمهء «اندر» حرف اضافه فاصله شده است :
دررسیده است به علم و برسیده به سخن
پیش بینیش به اندیشهء زود اندریاب.
- سخن یاب؛ دریابندهء سخن. مدرک معانی :
لنگ دونده است گوش نی و سخن یاب
گنگ فصیح است چشم نی و جهان بین.
رودکی.
- کامیاب؛ کامروا :
شهرگیر و درگشای و دین پرست و کین ستان
ملک دار و ملک بخش و کام جوی و کامیاب.
خاقانی.
خیز به شمشیر صبح سر ببر این مرغ را
تحفهء نوروز ساز پیش شه کامیاب.خاقانی.
- کمیاب؛ تنگیاب. نادر :
آن یکی ریگی که جوشد آب ازو
سخت کمیاب است رو آن را بجو.مولوی.
وقتی که آب کمیاب است بترتیب سفینه می پردازد. (حبیب السیر جزو ج1 ص12).
- گنج یاب؛ یابندهء گنج :
چرا روی آن کس که شد گنج یاب
ز شادی برافروخت چون آفتاب.نظامی.
- نایاب؛ نادر، عزیزالوجود :
نیست در ایام چیزی از وفا نایابتر
کیمیا شد اهل بل کز کیمیا نایابتر.خاقانی.
جان کم است آن صورت بیتاب را
زو بجو آن گوهر نایاب را.مولوی.
- نصرت یاب؛ پیروز. ظفر یابنده :
ز برگ و برف پر از زر و سیم گردد باغ
چو خانهء ولی شهریار نصرت یاب.
مسعودسعد.
جهان سراسر دیدم بسان خلد برین
ز عدل خسرو محمود شاه نصرت یاب.
مسعودسعد.
علی دلی که به ملک یزیدیان قلمش
همان کند که بدین ذوالفقار نصرت یاب.
خاقانی.
|| (ن مف) و در این شعر منوچهری «یاب» به معنی یافته است :
گفت اگر شیر ز مادر نبود یاب همی
این توانم که دهمتان شب و روز آب همی.
منوچهری.
(1) - مراد از صفت مفعولی مفهوم کلمه است نه صورت آن.
(2) - در ولف رودیاب ضبط شده ولی ظاهراً زودیاب صحیح است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.