ویلان
[وَ / وِ] (ص)(1) ول. سرگردان. سرگشته. بی جای و مستقری. بی خانهء معلوم. با شدن و ماندن و کردن صرف شود.
- ویلان سیلان، ویلان و سیلان؛ از اتباع است. سرگردان. سرگشته.
- ویلان شدن؛ سرگردان شدن. جای معلوم نداشتن.
- ویلان کردن؛ سرگردان کردن. سرگشته کردن.
- ویلان ماندن؛ سرگردان ماندن.
|| بیکار و بیعار.
(1) - در اراک (سلطان آباد): vailan (سرگردان)، گیلکی و تهرانی: veilan (سرگردان). (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
- ویلان سیلان، ویلان و سیلان؛ از اتباع است. سرگردان. سرگشته.
- ویلان شدن؛ سرگردان شدن. جای معلوم نداشتن.
- ویلان کردن؛ سرگردان کردن. سرگشته کردن.
- ویلان ماندن؛ سرگردان ماندن.
|| بیکار و بیعار.
(1) - در اراک (سلطان آباد): vailan (سرگردان)، گیلکی و تهرانی: veilan (سرگردان). (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول